رزسفید
روزمره گیهای من
Thursday, April 16, 2009
Happy Birthday
روز ميلاد تو باران آمد
روز ميلاد تو بودكه هوا بوي شبنم وشقايق مي داد
و خدا مي خنديد
عطر ياس ازدروديوار هوا مي پاشيد
ونسيم از تو بشارت مي داد
باد بر پنجره پا مي كوبيد
زلف افشان را بيددر مسير تو پريشان مي كرد
هر كجا سروي بودبه تواضع سر راه تو برپا مي خواست
تاكها با تو تباني كردن...
واقعا روز میلاد تو باران آمد.دیشب چه نم نم بارون قشنگی میومد...چه خوب بود که توی لحظه های آغازین روز تولدت زیر بارون بودیم...مثل همیشه برات آرزوی سلامتی و آرامش می کنم با یه دنیا خوشی و شادی.هرسال برات آرزو می کنم این سال بهتر از سالهای قبلش باشه.برات آرزو می کنم مشکلاتت کمتر بشن و احوالاتت آرومتر.آرزو می کنم شاد باشی و سرحال و سلامت.آرزو میکنم به آرزوهات برسی.به همه اون آرزوهایی که توی ذهنت هستن و همه زندگیت رو پر کردن.امیدوارم بهشون برسی و البته برات خوب باشن و واقعا همونجوری باشن که توی ذهنت داریشون...برات بهترینها رو میخوام و همه خوشیها رو...یادت باشه روز تولد هر آدمی خاص و باشکوهه.چون سالگرد ورود یه آدمه از جایی که نمی دونیم کجاست به اینجا که کره زمین گرده و الان داریم توش زندگی می کنیم و معلوم نیست بعدش هم کجا میریم و چی میشیم...سالگرد ورودت به کره زمین مبارک...تولدت مبارک رفیق...راستی سی و دو ساله شدن چه مزه ای میده؟!
پ.ن:کامنتهایی که احتیاج به جواب دارن توی همون کامنتدونی جوابشون رو دادم!