رزسفید
روزمره گیهای من
Thursday, July 16, 2009
Cancer-13
تایم میگیرم که یک دقیقه و سی ثانیه چقدر میشه.به نظر کم میاد.یه وقتهایی هم به نظر خیلی زیاد و کشدار میاد.ولی وقتی یک دقیقه و سی ثانیه طول بکشه که آگاهانه منتظر مرگ باشی اون وقت چه جوری می گذره؟!همش فکر می کنم اول سقوط کردن و بعد سوختن و یا اول سوختن و بعد سقوط کردن؟!شاید هم خیلیهاشون از ترس قبل از هرچیزی سنکوپ کرده باشن...خونواده هاشون...دارم خفه میشم...دارم خفه میشم.این چه اوضاعیه آخه؟!یک ماهه که از در و دیوار داره برای این مملکت غم می باره...خدایا کجایی؟خوابی؟سرت گرمه؟یه نگاهی هم به این گوشه کره زمین بنداز.همینجا پایین این بچه گربه آبی رنگ...ما اینجاییم...تو کجایی؟!
پ.ن:چند نفر دیگه باید بمیرن تا این توولوف های کوفتی از این مملکت خارج بشن؟!روی زمین که با چوب و چماغ میزنن و توی هوا هم...فقط خدا میدونه(البته فکر کنم اون هم دیگه نمی دونه!)