رزسفید
روزمره گیهای من
Tuesday, September 15, 2009
Virgo-4
هستم ولي حس نوشتن نيست.يعني راستش اين چند روزه كلي هي نوشتم و پيش نويس كردم و پابليش نكردم.نميدونم از چي بايد بنويسم.دچار فريزشدگي نوشتن شدم.شايدم دچار فوبياي نوشتن!آخه چند روز پيش انقدر انقدر سيب زميني خوردم كه الان دچار فوبياي سيب زميني شدم.گفتم شايد در مورد نوشتن هم همين جوري باشه.
از احوالاتم بخواهيد،‌شكر.خوبم و مشغول زندگاني.گاهي قاطي مي كنم و گاهي مثل يه خط صاف چند روزي همينجوري ميرم جلو.
فعلا همينها رو داشته باشين تا موقعي كه مود نوشتنم برگرده و يخم باز بشه كه اميدوارم زودي اين اتفاق بيوفته.
مواظب خودتون باشين.
پ.ن:امروز كه اومدم سركار،‌رفتم پيش آقاي رييس گوگولي كه باهاش سلام عليك كنم.رفتم توي اتاقش و بهش گفتم:سلااام، صبح بخير.ديدم آقاي رييس دارن نهار ميل مي كنن!ساعت رو ديدم،‌دوازده و نيم بود!فكر كن،‌چه كارمند خوبيم من كه ساعت دوازده و نيم اومدم سركار.دستم درد نكنه.به به!
5 Comments:
و چه آقای خوبیه اون رییس گوگولی که ماه رمضونی نهار میل می کنه :D
این به اون در :)

Anonymous pishool said...
دستتون درد نكنه

Anonymous noonoosh said...
:)))

Anonymous پانتي said...
ايول به تو كه اينقدر كارمند نمونه و سحرخيزي هستي و ايول يه آقاي رييس كه اينقدر ريلكش مشستن در ماه مبارك!! ناهار ميل ميفرمايند!!! لااقل در اتاقشو قفل ميكرد كه يهو غافلگير نشه!! البته تو شركتهاي خصوصي از اين موش و گربه بازيا نيست! اما توي ادارهء دولتي ما، بايد توي 7 تا سوراخ قايم شي و يه چيزي كوفت كني!!
بوس بوسسسسسسسس

Anonymous سمن said...
روم سیاه!من که تقریبا هر روز ساعت یازده-یازده و نیم میرم سرکار!هیچوقت هم به روی مبارکم نمیارم!البته از اونور می مونم!
ضمناخوشحالم که کلا خوبی:*