رزسفید
روزمره گیهای من
Saturday, September 19, 2009
Virgo-5
دستهايم را در باغچه مي كارم
سبز خواهم شد.
مي دانم،‌مي دانم...
من نميدونم چه جوريه كه تازگيها با هر آقايي آشنا ميشم زرتي دست من رو مي بوسه!يعني حالم بهم ميخوره.توي همون دفعه اول وقتي هنوز هيچي از من نميدونن ،‌دست من رو مي بوسن.كه البته انقدر سريع دستم رو مي كشم كه هنوز هيچ بوسه اي كامل به دستم نخورده!
نتيجه ش هم اين ميشه كه تا ميرسم خونه،‌ با يه بغض گنده اندازه نارنگي، دستم رو انقدر ميشورم و ميسابم تا قرمز بشه تا شايد اون سلولهاي بوسيده شده رو بتونم از دستم جدا كنم!
به نظر من بوسيدن دست يك خانم يه كار خيلي رومانتيك و احساسيه و تا كسي رو دوست نداشت،‌نميشه دستش رو بوسيد.نميدونم شايد هم من دارم زيادي احساسي فكر مي كنم.ولي خاطره من از اين دست بوسيدنها يه احساس خوب و قشنگ و سرشار از محبته كه وقتي يكي هنوز از گرد راه نرسيده، ‌توي همون جلسه اول اين عمل سخيف!رو مرتكب ميشه،‌حالم ازش بهم ميخوره و ديگه دلم نميخواد ببينمش!!!و البته خيالم راحته كه دست چپم كه مركز همه اون بوسه هاي عشقولانه هست رو به كسي ندادم كه بوسش كنه!!!
وقتي يكي همون جلسه اول هي سعي مي كنه صميميت خودش رو بهم نشون بده و انقدر رومانتيك عمل مي كنه كه دست من رو ميبوسه، ‌فقط و فقط من رو مطمئن تر مي كنه كه دنبال چي داره مي گرده و از شروع رابطه ش با من دنبال چي داره مي گرده و از همين اول داره همه تلاشش رو مي كنه كه زودتر به اون خواسته برسه!!!
متاسفم،‌متاسفم.براي خودم و براي آدمهايي كه انقدر عوض شدن...
درگيري پيدا كردم با خودم و احساساتم.چرا آدمها انقدر عوض شدن؟من ديگه به هيچ كسي نمي تونم اعتماد كنم...
اين چند روزه دائم يه بغض خاموش توي گلومه.دلگيرم و ناراحت...آخرش كه چي؟!
صبح كه اومدم بيام شركت،‌ تا بارون و هوا رو ديدم، ‌يك لحظه،‌ فقط يك لحظه حال و هواي بارونهاي قديم اومد سراغم...حس خيلي قشنگي بود.هر چند خيلي كوتاه بود.ولي مهم اينه كه بود...در حاليكه مي تونست نباشه...
پ.ن:عاشق اين هوا هستم.ابر و بارون و رعد و برق...درسته هنوز نرفتم شمال ولي خوب هواي شمال خودش اومد اينجا.شما كه رفتي شمال بهت خوش بگذره و حالش رو ببري.كه حتما هم حالش رو مي بري.مخصوصا با اون آدمها و اكيپ دوست داشتني!!!
6 Comments:
Anonymous پانتي said...
اَه واقعا چه كار چندش آوريييييييي. يعني چي كه تا يكي به آدم برسه، زرتي دست آدمو ماچ كنه؟ جه معني ميده اصلا؟!! وااا ملت چرا اينجوري شدن؟ خوب كاري ميكني كه دستتو پس ميكشي. هر كاري رسم و رسومات و وقت و زماني داره...چه زود پسرخاله ميشن همه!!

Anonymous نونوش said...
واه واه ! دختر جون خبر نداری پسرای این دور و زمونه دور از جون اون چند تا محدود خوبا چندش شدن !! دوستام واسم میگن که همون روز اول دوستی همچین سیگنالایی میفرستن !!!! خیلی بده رزی.... و من درکت میکنم چقدر اعصابت خورد میشه چون قبلا تو زندگیت کسیو داشتی که همو بخاطر وجود هم میخواستین و اول روحاتون به سمت هم پرمیکشید بعد جسماتون !
رزی بین پسرای این دور و زمونه سخته دوباره پیدا کردن یه همچین کسی که اول خودتو مثه کف دست بشناسه و بعد تنتو.... همش حس میکنم تو و سسل واسه هم لج کردین....وقتی میدونین نمیتونین رابطه ی جدیدی با کیفیت قبلی داشته باشین چرا دوباره سمت هم بر نمیگردین ؟؟؟؟ ... واقعا بخاطر دو سه تا جمله ی اخری که نوشتم معذرت میخوام...نباید این حرفو میزدم اما بخدا یکی از سوال های ذهن من راجع به تو همینه خیلی وقته...چرا؟؟؟؟؟.

Anonymous sani said...
khobe ke adama ro zood mishnasi :* moraghebe khodet va ehsaset bash

Anonymous سمیکو said...
اه اه واقعا راست میگی منم خیلی بدم میاد و موندم که چرا انقدر مردم پررو شدن!!! خدا آخر عاقبتمونو به خیر کنه

Anonymous ثمين said...
كاملا ميفهممت دوستم ..چون خودم دقيقا درچنين موقعيتهايي قرارگرفتم و باتو كاملا هم عقيده ام ولي ميدوني چيه ..مشكل اينجاست كه توي اين دوره زمونه هم پسرا هم دخترا قصدشون ازيجاد رابطه فقط و فقط همون چيزيه كه نبايد باشه .. و اين خيلي بده ! فكرنميكنم لازم باشه توضيح بدم كه هميشه همه جا استثنا وجودداره .. اميدوارم شاد و سلامت و سبز باشي گلم

manam kamelan bahat movafegam . boosidane daste ye khanom ye kare kamelan jentelmani!! va romantike va inke jalaseie avval in karo mikonan yejor be tamaskhor gereftane rabete va zire soal bordaneshe!