رزسفید
روزمره گیهای من
Thursday, January 7, 2010
Capricorn-8
یکی از بدترین و بیرحمانه ترین اوقات زندگی من ، زمانیه که در مقابل حرفی که زورم میگیره و برداشت اشتباهی از عملکرده منه، خفه خون میگیرم و نمیتونم چیزی بگم.یعنی قشنگ قفل میشم و هنگ می کنم.بعدش هی میشینم و باخودم فکر می کنم و مرور می کنم و حرص میخورم و هی لحظه به لحظه به حس خفه گیم اضافه میشه و همین میشه که با این همه خسته گی و بدن درد، از شدت حرص نتونستم هنوز بخوابم...
این جور مواقع احساس می کنم دست و پام بسته س و جلوی دهنم رو هم با یه چسب گنده پوشوندن و هیچ غلطی نمیتونم بکنم و همین بیشتر من رو عصبی می کنه!
و دقیقا الان هم یکی از همون لحظات کوفتیه که پر از سنگینی و کلافه گی و خفه گی هستم...اه اه اه...
پ.ن:البته من فقط در مورد یک نفر اینجوری خفه خون میگیرم...

Labels: