خوب بعد از کلی وقت اومدم و یه سرکی به اینجا زدم.راستش رو بخواین اصلا یادم رفته بود وبلاگ دارم.این چند هفته خیلی شلوغ و پلوغ بود.ولی الان کم کم اوضاع داره آروم میشه.به هر حال شب عید داره نزدیک میشه و ...
به یه نتایجی رسیدم بعد از کلی فکر کردن و از یه سری از گیر و گورهام رها شدم و از این بابت کلی احساس آرامش می کنم.یه سفر شمال هم با یه اکیپ رفتیم که خوش گذشت و البته سسل خان هم تشریف آورده بودن!
دانشگاه هم عملا خیلی نرفتم.حالا چه عجله ایه آخه!بعد از عید...
عید قرار بود مامان و بابا برن مسافرت و منم با دوستام برم اینور و اونور.طی یک تماس تلفنی غافلگیرانه برادرم زنگ زد و اعلام کرد عید داره میاد ایران.ما هم کلی ذوق کردیم و مامان و بابا بلیطهاشون رو کنسل کردن.فرداش برادر خان زنگ زد که نمیتونه بیاد و کلی دمق بود.ما هم فیسمون خالی شد و کلی ضد حال خوردیم.حالا همه برنامه هامون به هم ریخته.دوباره در به در دنبال بلیط برای مامان و بابا داریم می گردیم...
یه جورایی دستم خشک شده و نوشتنم نمیاد.اعتیاد وبلاگ خونی رو هم تا حد خیلی زیادی ترک کردم.عدد گوگل ریدرم رفته روی خدا...امروز یاد اینجا افتادم و دیدم کارم خیلی زشته که بیخبر گذاشتمتون و کلی بابت کامنتهاتون احساس شرمندگی کردم.
این پست رو به منظور اعلام سلامتی و زنده بودنم تلقی کنید.در اولین فرصت دوباره برمی گردم.فعلا برم تا این آقای رییس گوگولی خودش رو نکشته از بس که هی اومد و رفت!!!
مرسی بابت لطفتون و شرمنده بابت نگران شدنتون.
زودی بر می گردم.
پ.ن:هفته دیگه عیده...چه زود اومد...
Labels: من هستم
امیدوارم همیشه خوش و شاد و خرم و رها از گیر و گورها باشی و هیچوقت با نوشتن در اینجا نخوای خودتو آروم کنی
البته من منتظرم نوشته های پر انرژی و مثبت و شادت هستم
موفق باشی
Tatilat khosh begzareeeeee
omidvaram hamishe shad va salamat bashi va arezoye mani behtarin barat ....
sali sarasar aramesh aramesh aramesh