رزسفید
روزمره گیهای من
Saturday, March 20, 2010
Pisces-5
خوب خونه تکونی خونه ما هم دیروز تموم شد.دیدن بچه دوستم هم رفتیم.این دوستم و شوهرش از دوستان مشترک من و سسل هستن.با هم دوست شدن، بعد نامزد کردن، بعد عروسی کردن و پریروز هم پسر نازشون به دنیا اومد.دیروز عصر داشتم میرفتم دیدنش که به سسل هم خبر دادم اگه نرفته دیدن بچه، بیاد و باهم بریم.خلاصه اومد و رفتیم کادو خریدیم و بماند که چه جو یخی بین من و سسل حکمفرما بود.بین راه هم تسمه ماشین من پاره شد و توفیق اجباری شد که با ماشین سسل برم!
رفتیم و نی نی رو دیدیم و چقدر ناز و بامزه بود.خیلی جالب بود دیدن دوستهامون در نقش پدر و مادری.امیدوارم که همیشه شاد و موفق و سالم باشن.
برگشتنه هم بازم با همون جو یخ برگشتیم خونه و علیرغم اصرار من که میخواستم دم آژانس پیاده بشم(و در حقیقت میخواستم از اون جو یخ و سکوت مزخرفش فرار کنم)من رو رسوند دم خونه.هر چی فکر کردم دیدم نمیدونم چرا انقدر جو یخ و یبس بود!!!آخرش به این نتیجه رسیدم که نباید به سسل می گفتم بیاد با هم بریم دیدن نی نی.و با خودم عهد کردم دیگه کاری به کارش نداشته باشم.بماند که موفق برگشت یه نیمچه بحثی هم بینمون در گرفت و در جواب من که بهش گفتم از اینطرف برو، گفت من هیچ جا نمیرم تا تو انقدر یخ و ...هستی!بهش میگفم من؟میگه...
البته من هم یخ بودم ولی راستش اون رو که دیدم با اون رفتار مزخرفش، منم رفتم توی لاکم و خلاصه دیشب با اعصابی داغون اومدم خونه.بماند که بابام هم خونه نبود و کلید من هم در رو باز نمیکرد و سسل اومد بازش کرد و با همون لب و لوچه آویزوون رفت...خلاصه شب آخر سال، شب گهی بود برام!!!
صبح هم باباجون رفت دنبال تعمیر تسمه ماشین و منم رهسپار تجریش شدم.هرچی فکر کردم دیدم دست و دلم نمیره به کسی زنگ بزنم که باهام بیاد.یه معدود وقتهایی هست که تنهایی بهتره و امروز صبح هم از اون مواقع بود.که با دل سیر بگردم و معطل کسی نشم.و البته لابه لاش یادم افتاد که هر سال با سسل میرفتیم تجریش گردی روز آخر سال و حتی پارسال تا بیست دقیقه قبل از سال تحویل باهم بیرون بودیم.پارسال بابام مسافرت بود و امسال مامانم!!!داداشم هم که اونور دنیاست...
خرت و پرت خریدم و با یه سردرد مزخرف اومدم خونه.قرص خوردم و بهتر شدم و هفت سین رو چیدم.البته ماهی قرمز هم نذاشتم توی هفت سین.چون ماهی اصلا رسم هفت سین نیست و به مرور زمان اضافه شده.بعدشم زودی ماهی ها میمیرن و این حرفها...
با خودم عهد کردم خیلی کارها رو از سال جدید انجام بدم و انجام ندم.نمیدونم این چه گولیه که خودمون رو میزنیم؟!من که همون آدم چند ثانیه قبل از سال تحویل هستم.این چند ثانیه واقعا چه چیزی رو تغییر میده و نو میکنه آخه؟!
نمیدونم چه حسیه...حس دل کندن از این سال و رفتن توی یه سال دیگه...یه شروع جدید...امسال تولدم که بیاد(اگه زنده باشم)آخرین سالیه که شمع روی کیکم سمت چپش عدد دو هست...هی هی هی چه الکی بزرگ شدم و نفهمیدم چی شد...
داشتم فکر می کردم لحظه تحویل سال هشتاد و هشت که نفهمیدیم چی شد.یهو بدون هیچ ساز و دهلی تلویزیون اعلام کرد سال هشتاد و هشت مبارک!نه شمارش معکوسی و نه هیچ خبری!
شروعش رو که نفهمیدیم چی شد.خودش هم که نورعلی نور بود!امیدوارم امسال سال خوبی برای همه مون و ایران عزیزمون و مردممون باشه.
امیدوارم سال جدید سالی پر از ایمان باشه برام.من چند وقته که اعتقادم رو به خیلی چیزها از دست دادم و واقعا نیاز دارم که به یه نیروی برتری اعتقاد داشته باشم.ولی هرچی زور میزنم نمیتونم به چیزی که نمیبنم اعتقاد داشته باشم.جای این ایمان بدجوری توی زندگیم خالیه.امیدوارم توی سال جدید بهش برسم و باورش کنم.
اسم امسال رو میخوام بذارم سال رهایی.سال هشتاد و نه قراره برای من سال رهایی باشه.سال رهایی از همه چیزهای بد و دوست نداشتنی زندگیم.از این بلاتکلیفی و نامهربون بودن بگیر و برو تا اضافه وزن و عادات دوست نداشتنیم و کلی چیزهای دیگه.
صبح توی تجریش به رسم همه ساله از اون آقایی که دم ورودی بازار قائم میشینه و دست فروشی میکنه و خیلی کوچولو هستش و هر دفعه یه بساطی داره، فال سال جدیدم رو گرفتم و طبق معمول ازش خواستم خودش برام فال رو انتخاب کنه و این دراومد:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
تعبیرش رو هم که خوندم کلی بهم حال داد و بسی چسبید.
پس امیدوارم سال جدید سالی سرشار از سلامتی و آرامش باشه برای همه مون.امیدوارم سایه همه پدر و مادرها به سلامت بالای سر فرزندانشون باشه.دل همه خوش باشه.امروز صبح توی تجریش بین اون ولوله بازار سعی کردم آدمهایی رو که ازش ناراحتی دارم رو یادم بیارم.آدمهای خیلی کمی بودن.کمتر از انگشتان یک دست...سعی کردم همه رو ببخشم و براشون آرزوی شادکامی و موفقیت کردم.
دوستای گلم سال نو مبارک.
پ.ن:چه حس عجیبیه.زل زدن به ثانیه هایی که هی کمتر میشن و مثل یه ماهی لیز میخورن و هی نشونت میدن که هشتاد و هشت داره تموم میشه...حس خیلی عجیبیه...داره میره و هیچ کاری از دستمون برنمیاد و فقط میتونیم نگاهش کنیم...

Labels:

6 Comments:
Anonymous خورشيد said...
سال نو مبارك رزي جونم :-* اميدوارم سال خوبي داشته باشي عزيزم ...

Anonymous مسافر said...
میدونی چند ساله وبت رو میخونم خیلی وقته
وقتی خواننده ات شدم وبت رو زیر و رو کردم همه ÷ستهایش را
اسباب کشی که کردی همان اول دوباره پیدات کردم
باهات بودم همیشه
هر چند اینقدر اختلاف راه داشتیم که هرگز کامنت نذاشتم
اما این بار اومدم بنویسم تصمیمهای خوبت رو عملی کن
اینها را
سالی پر از ایمان
رهایی از همه چیزهای بد و دوست نداشتنی زندگیم.از این بلاتکلیفی و نامهربون بودن بگیر و برو تا اضافه وزن و عادات دوست نداشتنیم و کلی چیزهای دیگه
تو به ایمان احتیاج داری
خدا را باور کن و ازش بخواه چونان یک بنده محتاج مطمئن باش تنهایت نمیگذارد
برایت دعاهای خوب میکنم
اینکه به خدا نزدیک بشی و اینکه در تصمیمات موفق باشی
رزی جان به خدا میسپارمت

Anonymous سمن said...
سال جدیدت سراسر آرامش رزی نازنین.بهترینها برات پیش بیاد:)

Anonymous دناتا said...
عیدت مبارک رزی جون.. امیدوارم سالی متفاوت تر از هر سال پر از روزهای خوب داشته باشی

سلام رز عزيز .. سال نو بهت مبارك باشه عجب فالي برات اومده خانومي .. قطعا امسال سال بهتريه برات .. جواب سئوال قبلي منو كه ندادي .. نميدونم چرا اما الان يك سئوال ديگه دارم ..ميخوام نظرت رو راجع به دستگاههاي اپي ليدي بدونم .. ازشون استفاده ميكني ؟ ايا كارشون راضي كنندس ؟ كدوم ماركش بنظرت بهتره و خلاصه اگه درين مورد به منيكه خودم هيچ اطلاعاتي راجع بهش ندارم و صرفا اونچه ميدونم جنبه ي تبليغاتي داره نه تجربه عملي كمك كني خيلي خيلي ممنونت خواهم بود .. تحويل سال مدام توي ذهنم بودي . كلي برات ارامش ارزو كردم

Blogger رزسفید said...
This comment has been removed by the author.