رزسفید
روزمره گیهای من
Monday, April 5, 2010
Aries-5
موهام رو گوله کردم بالای سرم و جمع کردم بالای سرم.گرممه...کلافه م...شالم رو انداختم روی شونه هام و دارم گردن و موهام رو هوا میدم...منتظرم یه کارفرمای خنگ بیاد که برم و نقشه های ویلاش رو که تا حالا دومیلیون بار بهش نشون دادم و براش پرینت گرفتم، رو برای بار دو میلیون و یکم بهش نشون بدم.این همه پرینت گرفتم براش ولی بازم هی میاد و انگار بار اولشه که میبینه!!!
گرمه...
دلم میخواد کفشهام رو از پام دربیارم.خوبه جوراب پام نیست و کفشهام هم کالجه و خنکه مثلا.پس چرا من انقدر گرممه؟!
هوا دم داره.اینجا در خیابان کریمخان زند، هوا ابریه و دم کرده!!!
فردا باید برم دانشگاه.ماشین تعمیرگاهه و ظاهرا امشب آماده نمیشه.پس من فردا صبح چه جوری برم دانشگاه؟چه جوری ساعت پنج صبح برم میدون آزادی؟!هان؟هان؟هان؟!
زیر مانتوم فقط یه تاپ بندی تنمه ولی داره ازم بخار بلند میشه...پختم.میگن دختر باید پخته باشه ولی من دیگه از ته دیگ هم گذشتم و دارم ته می گیرم!!!
الان یه کوکتل میوه خنک حالی میده هااا...
دیشب نفسم درنمیومد و نتونستم بخوابم.داشتم خفه میشدم.داشتید بی رزی می شدید ها.اگه یه بلایی سر من بیاد شماها از کجا می فهمید؟توی دنیای واقعی تنها کسی که میدونه من وبلاگ دارم، سسله.اون هم فکر نکنم آدرس این وبلاگ جدیدم رو داشته باشه.تازه اگه اینجا رو پیدا کرده باشه هم، پسوردم رو نداره.تازه اگه پسوردم رو هم پیدا کنه، اصلا دل خوشی از اینجا نداره و امکان نداره بیاد اینجا و بهتون خبر بده!!!
ای داد بیداد، حالا چه کنم؟!
خلاصه داشتم می گفتم دیشب نمیتونستم نفس بکشم، صبح هم خواب موندم!!!
من برم دیگه...
گرمه...دم کردم...پختم...سوختم...

Labels:

2 Comments:
Anonymous شراره said...
رزي ي ي ي ي ي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اين چه طرز خبر بد دادن به مردمه آخه؟
:))))))))))))
مواظب خودت باش
آب معدني بخور
و آب ميوه خنك اين طور وقتا بنوش

Anonymous پریسا said...
رزی خیلی بدی....یعنی چی بمیرم وکسی خبر بده و....
لوس