امروز که رفتم دانشگاه وارد کلاس که شدم دیدم این رو روی تخته نوشته بودن:
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود، گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است، گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛
گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست، گاهي تمام شهر گداي تو مي شود.
(دکتر علی شریعتی)
بدجوری به دلم نشست.کلی هم آویزوون استاد شدم تا حذفم نکنه.انقدر براش داستان بافتم که دیگه خودش کم آورده بود.میگفت غیبتهات زیاده.خلاصه که به خیر گذشت.
پ.ن:هر کی دعوتنامه میخواد ایمیلش رو بذاره.اگه برای کسی دعوتنامه نرسیده دوباره ایمیلش رو بذاره.من برای همه دعوتنامه فرستادم.
ولی خدا وکیلی توی این پنج سال وبلاگ نویسیم(توی بلاگفا و اینجا)وقتی کسی هیچ اثری ازش نبوده، من الان چه جوری اعتماد کنم و براش دعوتنامه بفرستم؟!درسته اینجا هویت ها همه مجازی هستن، ولی حداقل توی این پنج سال یه اثر کوچولو از خودتون میذاشتین بابا.حالا که حرف یواشکی شده همه پیدا شدن!!!ای بابا!!!چی بگم آخه؟!
نوشتمش گذاشتم زیر شیشه میزم.وقتی حالم خیلی بده میخونمش و عجیب آروم میشم.
برات ایمیل زدم رزی جون