چه احساسی بهت دست میده که امروز در حالیکه بدون ماشین اومدی سرکار، توی تاکسی در کیفت رو باز کنی که کرایه ت رو آماده کنی و حس کنی یه بویی از توی کیفت میاد.دقت که می کنی میبینی ظرف غذات که درش خیلی هم سفته و اصلا درز نداره، پلاستیک دور درش شل شده و در نتیجه تمام کیفت بوی غذا گرفته.اونم چی؟خوراک سبزیجات که کلی آبکیه و البته به همراه عشق عزیزم، پیاز داغ فراوون طبخ شده!!!بعدش که بیای شرکت ببینی ظرف سالادت هم که زیرش بوده هم بو میده!ظرفها رو دربیاری و ببینی به به کیسه میوه ت هم خیسه و بو میده، بوی پیاز داغ!!!همه رو بشوری و بیای پشت میزت و کیفت رو با دقت نگاه کنی و وسایلش رو دربیاری و ببینی...به به ته کیفت یه جوی باریک از آب کدو و هویج و بادمجان و کلم بروکلی و نخود فرنگی و کرفس و ذرت به راه افتاده البته با اسانس پیاز داغ!منم که از بوی پیاز داغ برخلاف مزه ش حسااابی بیزارم!خلاصه همه وسایلم رو درآوردم و رفتم توی دستشویی و کیف عزیز رو د بساااب!!!
اونم چی رو؟کیفی رو که همه قشنگیش به اینه که سفت و شق و رق وایمیسته.انقدر شستمش که شل و ول شد!
موبایل و voice recorder و کابل موبایلم و فلش مموریم و کیف لوازم آرایشم و جلد عینک(شانس آوردم خود عینک روی کله م بود)کیف پول، ژل شستشوی دست، اسپری، کرم دست، کتاب درسیم (که آورده بودم بخونم) رو شستم.(بماند که موبایل و voice recorder و فلش مموری رو چه جوری شستم.اونم موبایل من که صفحه ش لمسیه و کلی سوسوله برای خودش!!!)
تمام قرصهایی که توی یه کیسه توری قرمز توی کیفم بود، یه اشانتیون عطر، تی بگ های چایی سبز با طعمهای نعنا و پرتقال و بدون طعم، دو تا دونه نوار بهداشتی always و یه بسته آدامس رو هم انداختم دور!
الان هم کیفم رو بعد از ده بار شستن که البته هنوز هم احساس می کنم بوی پیاز داغ میده، رو گذاشتم دم پنجره تا یه ذره هوا بخوره شاید این بو ازش دور بشه.دستهام هم کلی خشک شد از بس با این صابون مایع کیفم رو سابیدم(من دستم به صابون مایع حساسیت داره).مانتوم هم رنگش روشنه و کلی خیس شده.حالا وقتی خشک بشه معلوم میشه که چقدرش خیسیه آب بوده و چقدرش لکه غذا!
بوی پیاز داغ هم رسوب کرده توی دماغم!!!
تازه دیشب هم ناخنهام رو درست کرده بودم و کلی گل و بلبل چسبونده بودم بهشون که البته بر اثر سایش همه شون کنده شدن!(جای شکرش باقی خود لاکها لب پر نشدن تا دیگه کاملا مثل رخت شورها بشم!)
نتیجه میگیریم که همیشه ظرف غذامون رو بذاریم توی کیسه.حتی اگه مطمئنیم که درش کیپه کیپه و مارکش هم خیلی خوبه و امتحانش رو پس داده!!!
البته بعد از خوردن غذا، ظرف غذا هم میره توی سطل آشغال در کنار بقیه مخلفات!!!
روز خوبی رو براتون آرزو می کنم!!!
پ.ن:در راستای بهینه سازی آرزوها، همون روزی که پست پایین رو نوشتم، عصرش با دوتا از دوستان رفتیم رستوران گیاهی خانه هنرمندان و آرزوهای پست قبل رو عملی کردیم.(به جز استیک پنیر البته!)تا دیروقت هم نشستیم اونجا و کلی حرف زدیم و بعدش من اومدم خونه و تا صبح بیدار بودم و درس خوندم و دیروز هم امتحان دادم!
Labels: رزی گند می زند
راستی رزی رستوران گیاهی آناندو رو دوست نداری؟
حالاامتحانت رو خوب دادی؟
مهرناز
Man kollan khodam ham kheili doost dashtam behet tel bezanam, vali ham hale roohit ro khastam reayat konam ham inke didam neveshti ke 1shanbe ye emtehane khafan!! dari (in kalame vasam jadide, vase hamin hey estefade mikonam!) ;)
Dokhtar jan, man kheili shock shodam babate in jaryanati ke vasat posht sare ham pish oomad. Bavaram nemishe va az daste zamin o zaman asabani shodam babatesh.
Vali rastesh az daste ki ya chi asabani beshe adam?? Man ke toosh moondam.
Begzarim aziz, in harfa dardi ro dava nemikone...
Rosie jan, you can call me anytime. Hatman be zoodi ba ham tamas migirim.
Omid ke halet kami behtar shode bashe.
Ye baghale gonde va booos xxxx
تو چه جوری این همه چیز جا کردی تو کیفت!! دست و کتفت درد نمیگیره که انشالله بدون ماشین ;)
ولی خدایی خیلی حالم گرفته شد وضعیتت رو تجسم کردم