از صبح اعصابم ریخته به هم.یه خبری شنیدم راجع به یکی از دوستهام که داره دیوونه م می کنه.فقط خیلی خلاصه بگم که دوستم با شوهرش چند سال دوست بودن و بعد ازدواج کردن.بعد از شش، هفت سال زندگی مشترک معلوم شده آقا کلی شکاک بوده و کتک کاری و ...خلاصه ش اینکه قصد کشتن زنش رو می کنه و بعد هم خودش رو دار می زنه!!!البته زنش زنده مونده ولی خوب جسمش زنده س و خدا می دونه روح و روانش در چه حاله!!!
اوضاعشون خیلی خراب بوده.چند بار دوستم کارش به بیمارستان کشیده و بلاهایی سرش اومده که به هیچ کسی نگفته و یهو گندش دراومده!
الان دوست تقریبا دیوونه من مونده و یه بچه کوچیک و یه زندگی...
یعنی دارم خل میشم.دارم خفه میشم.از وقتی شنیدم موهای تنم سیخ شده و هنوز هم سیخ مونده.یه گزارش نوشتم و دارم پرینتش رو میگیرم.این جور وقتها هم که می دونین چی میشه دیگه!پرینتر خراب میشه، فایل سیو نمیشه و ...
از حرصم نشستم انقدر نهار خوردم که دارم منفجر میشم.جالبه که سیر بودم و میدونستم دارم الکی میخورم ولی خوب...خوردم...بعدش هم گلاب به روتون همه رو بالا آوردم ولی هنوز دلم خیلی سنگینه...
میگن دوستم میشینه زل میزنه یه جا و خوشحاله که میتونه بشینه یه جا، بدون اینکه کسی بهش گیر بده و سین جینش کنه...
دارم خفه میشم...اون مرد عاشق، اون آدم تحصیل کرده، اون مرد مهربون و خوش برخورد الان زیر خاکه، خودش رو دار زده...زن و بچه ش موندن.یه زن دیوونه و یه بچه که فقط خدا میدونه شاهد چه صحنه هایی بوده...
درست عین فیلمهاست...باورم نمیشه...وقتی جزئیات رو شنیدم به مرز جنون داشتم میرسیدم...یادم میاد اولین باری که رفتم خونه شون بعد از عروسیشون و نشستیم فیلم عروسیشون رو دیدیم و منی که توی مراسم عقدش نبودم، با دیدن فیلم عقدشون از ذوقم کلی اشک ریختم...پوووف...
دارم خفه میشم...
واقعا شوکه کنندست....یه چیزایی هست که آدم میبینه موخش سوت میکشه. نه الکی.واقعا هوش از سر میره
nemidoonam begam khoda shoharesho biamorze ya na !
chon oonam taghsiri nadare ye no marizi dashte ke daste khodesh naboode khob!
vali khoda be doostet ba vojoode hamchin moshkele bozorgi sabr bede.
خیلی صمیمی و واقعی می نویسی