رزسفید
روزمره گیهای من
Friday, July 30, 2010
Leo-1
امروز نهار کلی مهمون داریم.از دونفر شروع شدن و رسیدن به حدود بیست و پنج نفر.همه هم خاندان پدری.دیروز ظهر خبر رسید به علت پا درد عمو بزرگه، ایشون درخواست کردن مهمونی منتقل بشه منزل اوشون!حالا من غذاها رو درست کردم و قراره ببرمشون اونجا و بخوریمشون و همه مهمونها هم برن اونجا.یه جورایی بهتر هم شد.چون دیگه ظرف کثیف و جمع و جور کردن از سرم باز شد.عمو جان اینها هم کارگر دارن که ظرفها رو میشوره.خلاصه الان منتظرم سس مرغ به خوردش بره و لباس بپوشم و بریم.دسر و سبزی و سالاد و ترشی و بقیه غذاها هم آماده هستن.فقط مونده سس مرغ که به خوردش بره و برنج که دم بکشه.منم الان با موهای خیس نشستم و اینها رو می نویسم!
دیشب قبل از بیرون رفتن توی کمدم یه جفت صندل قرمز لژ دار پیدا کردم که زمستون خریده بودم و یادم رفته بود.پوشیدمشون و انقدر چسبید که نگووو!
این هفته اتفاق خاصی هم نیوفتاده، یه دوباری سینما رفتم.سر کار رفتم.غذا درست کردم.چند باری با دوستان به مراکز خرید سر زدیم.یه سایت پیدا کردم که بازیهای قدیمی رو داره و دانلودشون خیلی حال میده.به جمع و جور کردن وسایل یک دوست برای اسباب کشی کمک کردم.یه چند باری هم خانه هنرمندان رفتیم.
دیشب با چند تا از دوستان شام رفتیم خانه هنرمندان.بعدش که شام تموم شد و دسر خوردیم دیدیم هنوز زوده برای خونه رفتن و در نتیجه رفتیم خونه یکی از دوستان و توی تراس نشستیم و از طبقه یازدهم شهر رو نگاه کردیم و گل گاو زبون خوردیم و شیرینی!
الان هم یه مورچه داره روی لپ تاپم پاتیناژ میره!
من برم دیگه!

Labels:

2 Comments:
Anonymous مهرناز said...
سلام رز عزیز مرسی که از خودت خبر دادی... کاش آدرس اون سایت رو میذاشتی که ما ببینیم رز عزیزمون با چی حال میکنه. شاید ما هم حال کردیم

Anonymous سحر said...
سلام رزی جونم خوبی؟
خسته نباشی ودسستت درد نکنه بابت مهمونی. امیدوارم همیشه شاد وخوش باشی عزیزم.