تنهام.از صبح توی آتلیه تنها هستم.همکارهای آتلیه همه مرخصی هستن.
حوصله ندارم.کلافه م به هیچ دلیل خاصی.
امروز سالگرد یه روز خاصه برام.
سرم درد می کنه.چرا ساعت چهار و نیم نمیشه؟کلافه م.میخوام برم.کجا برم؟
البته کلافه گیم و بیحوصله گیم به خاطر اون سالگرده نیست ها.گفتم بنویسم که فکر نکنین به خاطر اون دلم گرفته.اتفاق بدی نبوده که.اتفاق خوبی بوده.اتفاق خوب هم دلگرفتگی نداره که دوست من!!!
شاید شب دوباره نوشتم.
راستی امروز تولد دروغکیمه.هه هه هه!!!
اگه مامان و بابام شناسنامه من رو دوهفته زودتر از تولد واقعیم نمیگرفتن که به خاطر سیزده روز نیمه دومی نشم و نیمه اولی باشم و اگه روز تولد واقعی خودم شناسنامه م رو هم گرفته بودن، الان اینجایی نبودم که هستم.نمی گم بهتر بود یا بدتر، نه!منظورم فقط تفاوته!!!
انرژی +++++ لطفا!!!
Labels: رزی از دلش می گوید