سرم بدجوری شلوغه.فقط اومدم بپرسم کسی می دونه چه جوری از یه خشم بزرگ میشه رهایی پیدا کرد؟من از جمعه یه خشم وحشتناکی توی همه وجودمه.میدونم میتونه خطرناک باشه.هم برای الانم و هم برای آینده م.ولی هر کاری کردم هنوز نتونستم ازش رها بشم.یوگا، مدیتیشن، فریاد توی جاده فشم، دردل با یه دوست، گریه، مشت زدن به بالشت، فشار دادن انگشت وسطی، بیخیالی، خوردن، خوابیدن، دعا و حتی لذت بردن از این هوای ابری و بارونی که برام لذت بخش ترین هوای دنیاست و...هیچکدوم نتونستن خشمم رو کم بکنن.دارم خفه میشم.یه چیز بیخ گلوم داره خفه م می کنه.توی همه این گرفتاریهای محل کار و کارهای وحشتناک زیاد دانشگاه، بازم هر لحظه توی خواب و بیداری این خشم هستش.اگه کسی میدونه چه جوری ازش میتونم رها بشم لطفا بهم بگه.ممنونم.البته راهی به غیر از اینکه سرم رو بذارم و بمیرم چون قصد این کار رو ندارم!!!
چرا خشمگینم؟چون یه به ظاهر رفیق لپ تاپم رو برده که مثلا درستش کنه ولی ازش هیچ خبری نیست.اونم در حالیکه میدونه من اینهمه کار با لپ تاپم دارم و همه زندگیم توی لپ تاپمه و پروژه م رو باید تحویل بدم.نمیتونم قبول کنم توی این مدت حتی فرصت نداشته یه اس ام اس بده که چرا لپ تاپم رو نمیده.من که گفتم نمیخوام درستش کنه، همونجوری بهم تحویل بده خودم یه خاکی توی سرم میریزم.بالاخره یه آدم توی دور و ورم هست که بتونه کمکم کنه.آخه آدم هم انقدر بی مسوولیت؟انقدر بی تعهد؟اونم آدمی که اصلا ازش همچین رفتاری انتظار نمیرفت...خدایا شکرت که این آدم رو شناختم!!!خدایا مصلحتت رو شکر...
دیروز توی یکی از کلاسهام یه جمله ای شنیدم که به نظرم خیلی قشنگ و پر معنی بود.ترجمه فارسیش این میشه:هیچ کسی نمیدونه کی باید تقاص آنچه رو در گذشته انجام داده، پس بده.(یعنی هر کسی تقاص آنچه کرده رو حتما پس میده)
میشه برام دعا کنین از این خشم بزرگ و عمیق و مزخرف رها بشم.میدونم که هیچ خوب نیست...و البته دعا کنین لپ تاپم رو هر چه زودتر از اون آدم بگیرم؟!میدونین این لپ تاپ بردن و این جوری گم و گور شدن برام یه سمبله.سمبل یه آدم بی مسوولیت و ...یه ادم چقدر می تونه عوض بشه آخه؟!
پ.ن:دوست ناشناس عزیز که برای کامنت گذاشتی که وبلاگ من تو رو یاد بادمجون سرخ کرده و گوجه سرخ شده می اندازه، آیا امکان داره به من بگی چرا هر موقع وبلاگ من رو باز می کنی می ترسی؟آیا روزمره گی های من انقدر ترسناک هستن؟!آیا من انقدر ترسناکم؟اگه آره، بگو که خودمم بدونم و از این ترسناکیم استفاده کنم.کمترین چیزش اینه که می تونم لپ تاپم رو پس بگیرم از اون آدم...(جای نقطه چین هر لغت مناسبی می تونه قرار بگیره!)
Labels: رزی از دلش می گوید
همه راههائی که به نظر من میرسید را خودت انجام دادی
فقط میتونم آرامش و عشق برات بفرستم.. امیدوارم زودتر لپ تاپتو برات بیاره
آرام باش، توكل كن، تفكركن.آنگاه آستينها را بالا بزن. سپس خواهي ديد كه خداوند پيش از تو دست به كار شده است.
تلفن آدرس آشنا ...
مثل زالو میفته رو مغز آدم ...
برات ارامش ارزو می کنم گلم .
- خرید لباس
- طراحی معماری و داخلی خونه خودت
- تعمیر لپتاپت
راستی به نظر من هم این وبلاگ بدجور بوی سرخ کردنی می ده. به عنوان یه سال پایینی، به نظر من آشپزی مثل معماریه. سرخ کردنی هم مثل سنگهای صیقلی لوکس می مونه که عشق بساز بفروشهاست. البته نمی دونم، شاید از این سنگها خوشت بیاد. در ضمن چاق می شی.
من می ترسم که باز دهنم آب بیفته و هوسم تازه بشه. باورت می شه دهنم آب افتاد؟؟
یه حس خاصه. انګار دستبختت را دوست دارم. یا نمی دونم. یه جوری از غذاهات می نویسی که هوس می کنم.
بالاخره یه روز بادمجون سرخ می کنم با ګوجه و میخورم. خبرش را بهت می دم!
من می ترسم که باز دهنم آب بیفته و هوسم تازه بشه. باورت می شه دهنم آب افتاد؟؟
یه حس خاصه. انګار دستبختت را دوست دارم. یا نمی دونم. یه جوری از غذاهات می نویسی که هوس می کنم.
بالاخره یه روز بادمجون سرخ می کنم با ګوجه و میخورم. خبرش را بهت می دم!
آخه این همه خشمت و این جور احساساتت یه کم مشکوک بود رزی جان .
برات آرزوی آرامش و سلامتی دارم از ته قلبم .
خواستم بگم من خودم وقتایی که پر از خشم یا هر نوع نا آرومی دیگه ای میشم ، یک صفحه قرآن می خونم و بعدش هم نماز .در من که تاثیر فوق العاده ای داره این جور وقتا. اگه خواستی تو هم امتحان کن .
نماز با تمرکز و با توجه واقعا امواج منفی رو از بدن می گیره و دفع می کنه. مخصوصا تو سجده ی کمی طولانی همراه با تمرکز . عالیه واقعا .