رزسفید
روزمره گیهای من
Monday, November 1, 2010
Scorpio-3
سرم بدجوری شلوغه.فقط اومدم بپرسم کسی می دونه چه جوری از یه خشم بزرگ میشه رهایی پیدا کرد؟من از جمعه یه خشم وحشتناکی توی همه وجودمه.میدونم میتونه خطرناک باشه.هم برای الانم و هم برای آینده م.ولی هر کاری کردم هنوز نتونستم ازش رها بشم.یوگا، مدیتیشن، فریاد توی جاده فشم، دردل با یه دوست، گریه، مشت زدن به بالشت، فشار دادن انگشت وسطی، بیخیالی، خوردن، خوابیدن، دعا و حتی لذت بردن از این هوای ابری و بارونی که برام لذت بخش ترین هوای دنیاست و...هیچکدوم نتونستن خشمم رو کم بکنن.دارم خفه میشم.یه چیز بیخ گلوم داره خفه م می کنه.توی همه این گرفتاریهای محل کار و کارهای وحشتناک زیاد دانشگاه، بازم هر لحظه توی خواب و بیداری این خشم هستش.اگه کسی میدونه چه جوری ازش میتونم رها بشم لطفا بهم بگه.ممنونم.البته راهی به غیر از اینکه سرم رو بذارم و بمیرم چون قصد این کار رو ندارم!!!
چرا خشمگینم؟چون یه به ظاهر رفیق لپ تاپم رو برده که مثلا درستش کنه ولی ازش هیچ خبری نیست.اونم در حالیکه میدونه من اینهمه کار با لپ تاپم دارم و همه زندگیم توی لپ تاپمه و پروژه م رو باید تحویل بدم.نمیتونم قبول کنم توی این مدت حتی فرصت نداشته یه اس ام اس بده که چرا لپ تاپم رو نمیده.من که گفتم نمیخوام درستش کنه، همونجوری بهم تحویل بده خودم یه خاکی توی سرم میریزم.بالاخره یه آدم توی دور و ورم هست که بتونه کمکم کنه.آخه آدم هم انقدر بی مسوولیت؟انقدر بی تعهد؟اونم آدمی که اصلا ازش همچین رفتاری انتظار نمیرفت...خدایا شکرت که این آدم رو شناختم!!!خدایا مصلحتت رو شکر...
دیروز توی یکی از کلاسهام یه جمله ای شنیدم که به نظرم خیلی قشنگ و پر معنی بود.ترجمه فارسیش این میشه:هیچ کسی نمیدونه کی باید تقاص آنچه رو در گذشته انجام داده، پس بده.(یعنی هر کسی تقاص آنچه کرده رو حتما پس میده)
میشه برام دعا کنین از این خشم بزرگ و عمیق و مزخرف رها بشم.میدونم که هیچ خوب نیست...و البته دعا کنین لپ تاپم رو هر چه زودتر از اون آدم بگیرم؟!میدونین این لپ تاپ بردن و این جوری گم و گور شدن برام یه سمبله.سمبل یه آدم بی مسوولیت و ...یه ادم چقدر می تونه عوض بشه آخه؟!
پ.ن:دوست ناشناس عزیز که برای کامنت گذاشتی که وبلاگ من تو رو یاد بادمجون سرخ کرده و گوجه سرخ شده می اندازه، آیا امکان داره به من بگی چرا هر موقع وبلاگ من رو باز می کنی می ترسی؟آیا روزمره گی های من انقدر ترسناک هستن؟!آیا من انقدر ترسناکم؟اگه آره، بگو که خودمم بدونم و از این ترسناکیم استفاده کنم.کمترین چیزش اینه که می تونم لپ تاپم رو پس بگیرم از اون آدم...(جای نقطه چین هر لغت مناسبی می تونه قرار بگیره!)

Labels:

15 Comments:
Anonymous خودساخته said...
سلام
همه راههائی که به نظر من میرسید را خودت انجام دادی
فقط میتونم آرامش و عشق برات بفرستم.. امیدوارم زودتر لپ تاپتو برات بیاره

Anonymous Anonymous said...
حضرت علي مي فرمايند :
آرام باش، توكل كن، تفكركن.آنگاه آستينها را بالا بزن. سپس خواهي ديد كه خداوند پيش از تو دست به كار شده است.

Anonymous مهرناز said...
سلام رزی جون... خب زنگ بزن برو اگه آدرسی ازش داری برو لب تاپ رو پس بگیر... و یادت بمونه دیگه زندگیت رو ندی دست دیگران... حتی آدمهای قابل اعتماد... آدمها تو شرایط مختلف عکس العمل های متفاوت نشون میدن... وقتی همه چیز خوبه همه آدمها هم خوبن تو شرایط غیر معمولی باید آدمها رو شناخت مثل این مورد... انشالله زودی پسش میگیری.... به کامنتهای ناشناس هم توجه نکن... اکثر ناشناسها ترسوهای عقده ای هستن که فقط میخوان اعصاب آدم رو بهم بریزن و دنبال جواب هم نمیگردن اگه جواب میخواستن یه اسمی آدرسی چیزی میذاشتن

Anonymous sisili said...
کنجال کن ... از تکنیکهای تخلیه است . اگر بلد نبودی بگو برات تو پیغام خصوصی توضیح بدم

Anonymous نيروانا said...
يعني هيچ راه دسترسي به اون يارو وجود نداره ؟؟؟؟
تلفن آدرس آشنا ...

Anonymous فریدا said...
نمی دونم ... حرفش یه چیزه ... عمل بهش یه چیز ...
مثل زالو میفته رو مغز آدم ...

Anonymous نی نی said...
احتمالا اون آدم سسل خان نمی باشند؟

Anonymous سحر said...
سلام رزی جون .امیدوارم لب تاپرو برات بیاره . اون کسی که لب تاپ رو برده احتمالا سسل نیست . اگه اونه شاید از این کارش منظوری داره ؟
برات ارامش ارزو می کنم گلم .

هیچ وقت سه کار رو به رفیقت نده :
- خرید لباس
- طراحی معماری و داخلی خونه خودت
- تعمیر لپتاپت

راستی به نظر من هم این وبلاگ بدجور بوی سرخ کردنی می ده. به عنوان یه سال پایینی، به نظر من آشپزی مثل معماریه. سرخ کردنی هم مثل سنگهای صیقلی لوکس می مونه که عشق بساز بفروشهاست. البته نمی دونم، شاید از این سنگها خوشت بیاد. در ضمن چاق می شی.

Anonymous Anonymous said...
خیلی هم عصبانی هستی. آخه بادمجون سرخ کرده چه ربطی داره به ؟؟؟؟؟
من می ترسم که باز دهنم آب بیفته و هوسم تازه بشه. باورت می شه دهنم آب افتاد؟؟
یه حس خاصه. انګار دستبختت را دوست دارم. یا نمی دونم. یه جوری از غذاهات می نویسی که هوس می کنم.
بالاخره یه روز بادمجون سرخ می کنم با ګوجه و میخورم. خبرش را بهت می دم!

Anonymous Anonymous said...
خیلی هم عصبانی هستی. آخه بادمجون سرخ کرده چه ربطی داره به ؟؟؟؟؟
من می ترسم که باز دهنم آب بیفته و هوسم تازه بشه. باورت می شه دهنم آب افتاد؟؟
یه حس خاصه. انګار دستبختت را دوست دارم. یا نمی دونم. یه جوری از غذاهات می نویسی که هوس می کنم.
بالاخره یه روز بادمجون سرخ می کنم با ګوجه و میخورم. خبرش را بهت می دم!

Anonymous asal said...
آخه دختر خوب تو چرا لب تاپت رو دادی؟ لپ تاپ مثل ناموس آدم می مونه. واقعا نمی دونم با همچین آدمی باید چی کار کرد.

Anonymous دختر پاییز said...
اون شخص که لپ تاپ رو برده احیانا که آقای سسل نبوده ؟
آخه این همه خشمت و این جور احساساتت یه کم مشکوک بود رزی جان .
برات آرزوی آرامش و سلامتی دارم از ته قلبم .

Anonymous Anonymous said...
وای که من مثل تو دارم حرص میخورم از این جریان. من که وقتی لپ تاپم خراب میشه دیوونه میشم از اینکه یکی که میخواهد تعمیرش کنه ممکنه بره سراغه اطلااته خصوصی و شخصیم. پسش گرفتی الان؟ عجبا... بعضی آدما... بوس. دوست هولندیت.

Anonymous دختر پاییز said...
رزی جون بهتری ؟
خواستم بگم من خودم وقتایی که پر از خشم یا هر نوع نا آرومی دیگه ای میشم ، یک صفحه قرآن می خونم و بعدش هم نماز .در من که تاثیر فوق العاده ای داره این جور وقتا. اگه خواستی تو هم امتحان کن .
نماز با تمرکز و با توجه واقعا امواج منفی رو از بدن می گیره و دفع می کنه. مخصوصا تو سجده ی کمی طولانی همراه با تمرکز . عالیه واقعا .