پایین تختم و جلوی کتابخونه م پر از شلوار و جوراب و بلوز و دمپایی و یه لنگه چکمه هستش.من هیچ موقع در طبقه بندی آدمهای مرتب نبودم.ولی همین نامرتبی هم برای من یه نظم خاصی داره.ولی الان کلافه شدم از دست کمد لباسهام که هربار درش رو باز می کنم کلی لباس ازش میریزه بیرون!
از چهارشنبه پیش حال خوبی ندارم.از چهارشنبه صبح...نمیدونم چرا و به چه علت ولی خوب حالم گرفته س.بدجوری استرس دارم.ولی نمیدونم استرس چی؟همش کلافه و دمقم.سعی می کنم به روی خودم نیارم.هی میگم برادرم بیست روز دیگه دوباره میره، جلوش انقدر دمق نباشم.ولی اون می فهمه.واقعا نمیدونم چه مرگم شده؟همش سردمه.از خونه بدم میاد.بیرون از دست مردم کلافه م.بیحوصله هستم همش.حال ندارم جواب بدم.حال کارهای خونه رو ندارم.خسته شدم.باباجون آدمم منم.هی باید مامانم رو بپام که کجا میره و چیکار می کنه.یه خواب راحت ندارم توی خونه.دیروز کتری رو سوزوند...غم عالم میریزه توی دلم وقتی اینجوری میبینمش.یه روز خوبه و یه روز نه!!!
بدنم همش میخاره.نمیدونم چرا؟با اینکه من هر روز حموم میرم ولی نمیدونم چرا انقدر دست و پام میخاره...یه چیز سفت توی گلومه که نه پایین میره و نه بالا میاد...عین تیغ ماهی...
از دست آدمها کلافه میشم که انقدر بی دقت هستن...خوبه که حالا من خودم هم آدم دقیقی نیستم ولی بعضی ها نوبرن والله.
از دست منشی شرکت کلافه م.
زمستون رو دوست ندارم.از ماه دی متنفرم.توی سرمای زمستون همش دست و پام خشکه.پوستم خشکه.لبم خشکه...
یه کم پیش یه دونه فلوکستین انداختم بالا(سر خود نبود.چند ماه پیش دکتر برام تجویز کرده بود)ولی هنوز حالم خرابه.
تحمل سر و صدا رو ندارم.
هفته دیگه تحویل پروژه دارم ولی هنوز بیست صفحه ش مونده.لاک ناخنهام پریده.شلخته شدم.من چه مرگم شده؟
مهرناز جان، سرم شلوغه، آره ولی دلت خوشه ها...کدوم سسل داری؟من و سسل روزی، دو روزی یه بار یه تماس کوتاه اغلب تلفنی با هم داریم.اونم بیشتر برای کاره.یعنی با هم کار داریم که به هم زنگ میزنیم.البته بیشتر وقتها و همیشه اینجوری نیست.از اون خبرها نیست که همش با هم باشیم و وقتم پر باشه عزیزکم...
این روزها حالم خوب نیست و نمیدونم چرا؟!
پس به نظرم طبیعیه که رو مود روزانه نوشتن نباشم...
Labels: رزی غرغر می کنه و حالش بده
يادمه يه بار گفتي صابون لوكس هلو استفاده مي كني
ممكنه خارش پوستت به خاطر اون باشه
من هميشه عسلش رو مي گرفتم يه بار هوسي هلو گرفتم دهني ازم سرويس شد كه بيا و ببين همين جور عين چركولك ها خودم رو مي خاروندم ... حالا امتحان كن يه صابون ديگه بگير يا شامپو بدن ملايم داو كرمي ببين چي مي شه شايد خوب شدي ... فلوكسيتين هم قرص خوبيه بعد از يه مدت اثرات خوب و مثبتي م يذاره من الان يك سال و نيمه كه مي خورم البته شبها سيتا لوپرام و روزها فلوكسيتين و يه قرص جديد هم تازه گرفتم اما فلوكسيتين خيلي خوبه و روحيه ات رو عوض مي كنه فقط سر خود قطعش نكن ... مولتي ويتامين مينرال بخور كه هم آهن داره و هم كلسيم و هم زينك و ... و خيلي از وقت ها خستگي و كلافگي مال كمبود عناصر معدني و ويتامين هاست ... يه چيز ديگه سعي كن فلوكسيتين رو سر يه ساعت مشخص بخوري كه بدنت تكليفش روشن باشه اثر بهتري داره
مواظب خودت باش دوست مهربونم
خوندمت نمی دونم چی بگم که بفهمی حالو احوالت درک می کنم. مواظب خودت باش وکمی به خودت استراحت بده این دوره هم می گذره گلم.فلوکستین خواب اور نیست؟ من یه مدت می خوردم ولی سر خود قطعش کردم تو این کارو نکن. برات ارامش ارزو می کنم عزیزم.
بوس بوسسسس
عزیز دلم امیدوارم هر چه زودتر خوب شی دوره ای دیگه ایشالا همه چیز زودی به روال خودش برگرده همیشه می خوندمت اما فکر کنم این اولین باره برات کامن گذاشتم