صبح رفته بودم تجریش که بدم پاچه شلوارم رو کوتاه کنن.بعد از مدتها با دل سیر حسابی توی تجریش گشتم، اونم تنهایی...توی تموم سوراخ سمبه ها هم رفتم.یه برف کوتاهی هم اومد که من اون موقع تجریش بودم.فکر کن صبح که میرفتم انقدر آفتابی بود که عینک آفتابی زده بودم، یهو هوا ابری شد و برفی شد و برف اومد.اون موقع عین خلها ایستاده بودم وسط پیاده رو و سرم رو گرفته بودم سمت آسمون...
نتیجه ش شد دو شلوار پاچه کوتاه شده که یکیشون کمرش هم تنگ شده بود به همراه یه سری خرده ریز.یه مغازه توی بازار قائم هست که وسایل خونه و تزیینی داره و همه چیزش براق و نگین دار و طلاییه.یعنی عاشقشم.کلی رفتم توی مغازه ش و همه چیز رو جوریدم و لمس کردم...اومدم خونه شارژ شارژ بودم حسااابی...
امشب هم میخوام برم مهمونی.سفارش پای سیب دادن!!! از اونجایی که تعداد زیاده، یه دونه پای سیب کمه.در نتیجه دوتا پای سیب قراره بپزم و ببرم.از اونجایی که یه دونه قالب پای/تارت دارم، و میخوام که حتما دوتا پای یه مدل و یه اندازه بشن، منتظرم یکیش درست بشه تا از توی فر درش بیارم و اون یکی رو بذارم و برم حموم و بیام حاضر بشم و برم.یه بوی دارچین و کره ای هم راه افتاده که بیا و ببین...هووووم...به به...یعنی هیچ چیزی به اندازه آشپزی و شیرینی پزی که از سر اجبار و زور نباشه نمی تونه حس خوبی بهم بده.مثل یه جور مدیتیشن می مونه اصلا...
چند روزه شب و روزهام با
این آهنگه داره میگذره.کیفیتش اصلا خوب نیست، ولی شعرش و ریتمش قشنگه و آرامشبخشه آهنگش.
تعطیلات خوش بگذره.مواظب خودتون باشین.
Labels: رزی روزانه نویسی می کند
خوشحال شدم که شادو پر انرژی هستی.
گردش تو تجریش سر فرصت کلی حال میده . راستی میشه دستور پای سیب رو بزاری . منم کیک زیاد می پزم ولی پای سیب که مورد تایید باشه درست نکردم.خوش باشی گلم.
************************************************************
وبلاگ نیک اندیشان با داستانی تکان دهنده و عبرت آموز و مجموعه نظرات دوستان منتظر حضور صمیمی و نظرات ارزندهء شماست.
http://nikandishi.blogfa.com
************************************************************