امروز صبح خواب موندم، خیلی شیک.یعنی موبایلم زنگ زد ولی خوب انقدر خسته بودم که خاموشش کردم و گفتم یه پنج دقیقه بخوابم که پنج دقیقه شد یک ساعت و ده دقیقه!!!فکر کن!!!خب مگه چیه؟خسته بودم.
آخه دیروز رفته بودم پیاده روی، کلی هم راه رفتم.
بعدش که بیدار شدم یادم اومد به به چه خواب زیبایی دیده بودم و خوش خوشانم شد.ولی انقدر پاهام درد می کردن که بیخیال طرح زوج و فرد و ترافیک و...شدم و با ماشین اومدم شرکت.دیدم اصلا کشش پوشیدن پوتین ندارم، در نتیجه با دمپایی اومدم توی پارکینگ که کفشهای ورزشی راحت و شل و ولم رو از توی ماشین بردارم و بپوشم.که از شانس من یکی از همسایه ها که باهاشون هیچ سلام و علیکی ندارم هم من رو با اون تیپ زیبا دید.چه تیپی؟الان عرض می کنم خدمتتون:شلوار جین آبی، مانتوی سورمه ای تا روی زانو، شال فیروزه ای، موهای پریشون توی صورت، رژلب صورررتی، کاپشن جینی که لخ لخ روی دوشم بود، کیفی که درش باز بود و دمپایی که پام بود، البته به همراه جوراب راه راهی که پام بود!!!خلاصه سوار ماشین که شدم چسب کفشم رو نا نداشتم ببندم و با همون چسب باز راه افتادم.بعدش هم افتادم توی این ترافیک اتوبان صدر و یادم افتاد که دیروز میخواستم به آقای پسرخاله زنگ بزنم.خلاصه بهش زنگ زدم و از اونجایی که توی کشور اوشون هنوز 14 فوریه بود(نیس خارررج زندگی می کنن!!!)کلی تبریک ولنتاین و این حرفها و تا دم شرکت هم داشتم باهاش حرف میزدم و الان من شدم یه توپ انرژی و اینا!
دیشب طرفهای غروب سسل به من زنگ زد که ببینمت و این حرفها، خلاصه همدیگه رو دیدیم و معلوم شد اومده طفلکی زرنگی کنه و مچ من رو بگیره که نرم
پیاده روی!ولی خبر نداشت که من رفته بودم
پیاده روی و داشتم بر می گشتم.اولش به روی خودم نیاوردم ولی بعدش دلم سوخت و از اونجایی که من آدم کاملا صادقی هستم و عین کف دست می مونم(اگه یه وقتی اینجا رو خوندی بدوبیراه کم بگو توی دلت.خب؟!)خیلی مظلومانه گفتم که من رفته بودم اونجا!!!خلاصه که تیرش به سنگ خورد متاسفانه ولی خب، خوب بود دیگه، به این بهونه همدیگه رو دیدیم!!!
راستی
اینم آدرس اون وبلاگی که کتابهای صوتی توش داره و خیلی کتابها رو از جمله چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو می تونین دانلود کنین.
پ.ن:نهال عزیزم، صبر، آرامش، تسلیت...چیزی ندارم بگم...روحش شاد...
اضافه شده در ساعت 15:55: شوک میدونید چیه؟شوک می تونه این باشه که همینجوری برم توی لیست وبلاگهایی که توی مسابقه زنان وبلاگ نویس برتر شرکت کردن و همینجوری لیست رو از بالا بیام پایین و بعد یهو ناغافل اسم وبلاگ خودم رو ببینم اونم با سه تا قلب.من تا دو سه روز پیش از این مسابقه اطلاعی نداشتم.بعد امروز که رفتم لیست رو سرسری نگاه کردم در حالیکه اصلا انتظار نداشتم اسم وبلاگ خودم رو هم دیدم اونم با سه تا قلب.یعنی مررررسی.یعنی بینظیرین شماها.اصلا انتظارش رو نداشتم.خیلی خیلی گل هستین.اون وقت من چی می تونم بگم؟اصلا فکر نمی کردم با این پستهای یه درمیون و اکثرا داغون و ناراحتی که میذارم هنوز هم بین شماها محبوب باشم.دوستتون دارم یه دنیا. Labels: رزی روزانه نویسی می کند
be har hal manam be sahme khodam az hame unhaee ke dirooz dar rahpeimaee sherkat kardan khosoosan rozi joone azizam tashakor mikon ..tane hamatoon salamat eishala va iranemoon azad bad
dasht yadam miraft ke tashakor konam ke adrese e-book haro dadi
mersiiiii
eli