رزسفید
روزمره گیهای من
Saturday, April 9, 2011
Aries-3
صبح که اومدم شرکت، توی آسانسور بوی نون بربری تازه پیچیده بود.منم دوباره برگشتم پایین و رفتم نون بربری خریدم با پنیر برای صبحونه که با همکاران عزیز بزنیم توی رگ!
از نونوایی که بر می گشتم، دیدم جلوتر از من آقای رییس اعظم داره قدم زنون میره سمت شرکت.نمیخواستم من رو با نون بربری ببینه.در نتیجه قدمهام رو یواش کردم.ولی اونم داشت یواش میرفت.یه بار هم یه ذره برگشت سمت عقب  که البته کامل برنگشت عقب و من رو ندید.دیدم به استرسش نمی ارزه.در نتیجه رفتم اون طرف خیابون تا از مغازه رو به روی شرکت آدامس بخرم تا آقای رییس هم بره توی شرکت و من بعدش برم.آدامس رو که خریدم، تا از مغازه اومدم بیرون، یکی از دوستهام دوران مدرسه م رو دیدم که حدود شش سالی می شد ازش خبر نداشتم.خلاصه کلی دوتاییمون ذوق کردیم.اگه آقای رییس انقدر فس فس نمی کرد من نمی اومدم اون طرف و دوستم رو نمیدیدم!!!شماره هامون رو رد و بدل کردیم و رفتیم دنبال کارمون.خلاصه که خیلی بامزه بود!!!
کاش همیشه گمشده ها انقدر یهویی پیدا میشدن!
پ.ن:بردیای عزیز که برام کامنت گذاشته بودی، اول خواستم یه پست مفصل در مورد کامنتت بنویسم و جوابت رو بدم.بعد دیدم اونجوری انگار میخوام قانعت کنم و فایده نداره.بعدش گفتم بیخیال.من خیلی وقته یاد گرفتم یه آدم میتونه توی یه موقعیتی همراه خوبی برای آدم باشه ولی لزوما توی هر موقعیتی نمی تونه فرد مناسبی باشه.مثلا یه همکار خوب لزوما یه همسر خوب هم نیست.و اینکه خوب بودن انسانها ربطی به خیلی چیزها نداره.بعدشم بین من و سسل خیلی چیزهایی بوده که من اینجا راجع بهشون ننوشتم.در نتیجه لطفا بدون دونستن خیلی از مسائل قضاوت نکن برادر من.کاش یاد بگیریم این قضاوت نکردن رو!
همین قضاوت کردنهای ناصحیح باعث شده من اینجا خیلی از مسائلم رو ننویسم.چون واقعا نه توانش رو ندارم و نه وقتش رو و نه لزومی می بینم که همه زندگیم رو هی برای همه توضیح بدم!!!
روز بهاریتون خوش!!!

Labels:

3 Comments:
Anonymous جوجه said...
سلام
من خیلی وقته میخونمتون.اما هیچ وقت نظر نزاشتم.
نمیدونم برنامه بفرمائید شام رو میبینید یا نه اما تو یه گروهی یه دختری بود به نام عصرا نمیدونم چرا اون رو که میدیم فکر میکردم شبیه شماست!خیلی کنجکاوم بدونم بوده یا نه؟

Anonymous نوش نوش said...
سلام رزی هوا امروز چطوره :))
اخه از شانسم هر روزی که تهرانم هوا بارونه .بدتر اینه که وقتی میرم یونی میبینم هوا افتابه. این نم نم بارونای تجریش رو مخمه :دی

همه ی ما دچار خودسانسوری شدیم به خاطر همین قضاوت های نا بجا