نشستم خونه توی اتاقم زیر باد کولر و دارم روی مقاله م کار می کنم که فردا باید تحویلش بدم.فردا یه امتحان هم دارم که هنوز چیزی ازش نخوندم.برنامه ریزی کرده بودم که دیروز عصر مقاله م رو تموم کنم و امروز بشینم پای درسم.ولی دیروز نشستم پای نقشه کشی توی اتوکد و بعدش هم سه بعدیش که تا امروز طرفهای ظهر ادامه داشت.کار برای یه دوستی بود که خیلی گردن من حق داره و نمیشد انجامش ندم.هر چند اون اول چک کرد که وقت دارم یا نه و البته که من گفتم وقت دارم.چون حجم کارش زیاد نبود و دقیقا روز قبلش این دوست عزیز تا کی معطل فایل پروژه من و تبدیلش بود.مثلا خواستم اینجوری جبرانش کنم!!!هر چند سه بعدیش به نظرم چیز به دردبخوری از آب درنیومد.یه جورایی سه بعدی داره یادم میره.رفتم جزوه های کلاس 3D MAX رو آوردم که البته کمکی بهم نکردن و حافظه تصویریم به دادم رسید و یادم اومد باید چه کنم.با دیدن جزوه م فهمیدم چقدر خط فارسیم عوض شده.تند شده و بی حوصله.از بس که همه چیز رو دیگه تایپ می کنم دیگه کم کم خطم داره تبدیل میشه به خط میخی!
از ظهر به بعد هم نشستم پای مقاله جان که دیگه کم کم تموم شد.کلی هم توت خوردم از توت سفید بگیر تا توت فرنگی.یه آدامس خرسی هم دارم میجوم چهل ستون، چهل پنجره و بویی توی اتاق راه افتاده.هی توت میخورم و آدامسه رو میچسبونم روی لبه لیوانم و بعدش دوباره میذارم آدامسه رو توی دهنم و بادش می کنم.برای تمرکز خیلی خوبه عزیزانم، امتحان کنید!
دیروز عین خجسته ها و خانه دارها پاشدم رفتم و سبزی قورمه خریدم.آماده نه ها، رفتم یه کیلو سبزی قورمه خریدم و اومدم پاک کردم و شستم و خورد کردم و سرخ کردم و قورمه سبزی پختم!یعنی خیلی خجسته م به خدا.نیست که وقت زیاد دارم، هی کارهای وقتگیر هم انجام میدم.همچین به سبزی فروشه هم می گفتم شمبلیله ش کم باشه و جعفری و تره ش بیشتر باشه که هر کی ندونه فکر می کنه یه عمره قرمه سبزی پزم و فقط یه زنبیل قرمز کم داشتم با یه چادر نماز که لخ لخ بکشم روی زمین و برم سبزی بخرم! به جای زنبیل قرمز، سبزیها رو توی ماشین گذاشتم و به جای چادر نماز هم مانتو و شلوار تنم بود!
حالم از این سبزی های آماده بهم میخوره.چند وقت پیش کشف کردم مامان من قدیم ندیما یه دستگاه سبزی خورد کن خریده بوده و اون موقع ها که اون خاله م زنده بود و این یکی هم ایران بود و مامانم هم سکته نکرده بود، میرفتن خروار خروار سبزی می خریدن و با این دستگاهه خورد می کردن و میذاشتن توی فریزر.حالا منم هی زرت و زرت ازش استفاده می کنم.میگم استفاده منظورم مثلا در حد یک کیلو سبزی و ایناست، نه مثل اون موقع های مامانم اینها هی کیلو کیلو سبزی خورد کنم باهاش!دردسر زیادی هم نداره.فقط شستنش دقت میخواد.برقیه و سرعتش هم زیاده.
خلاصه دیروز یه قورمه سبزی تازه با برنج دودی دادیم به خورد خلق الله!
من برم و مقاله م ادیت کنم و بعدش تاااازه برم سر وقت درس امتحان فردام!
مواظب خودتون باشین.
Labels: رزی روزانه نویسی می کند
میبومست عزیزممممم و شاد باشی همیشهههههههههه