خب من برگشتم و البته معلومه که خوراک گراز نشدم که الان اینجام و دارم این پست رو مینویسم!!!درسته از دست گرازها جون سالم به در بردم ولی در عوض از دست پشه ها جون سالم به در نبردم و تمام تنم تکه تکه قرمز شده و وحشتناک میخاره!نمیدونم اینها پشه بودن یا یه حشره دیگه.هر چی بودن حتی محلول ضد نیش حشرات هم به دردم نخورد و بازم من رو نیش زدن!!!حتی محلول بعد از نیش حشرات هم جواب نداد و بازم من رو نیش زدن و حالا خارشش یه طرف، موندم مهمونی که پنجشنبه دعوتم رو چه جوری برم که ملت با دیدن تن گوله گوله قرمز من حالشون بد نشه!همه امیدم به این بود که تا پنجشنبه این آثار گازگرفتگی که روی بازو و ساعد و مچ دستم و مچ پامه، خوب میشه که یه مهونی دیگه هم چهارشنبه دعوت شدم!حداقل زمستون هم نیست که بوت بپوشم تا این قرمزیها معلوم نشن!(من که گفته بودم خوش گوشت و خوشمزه هستم!!!)
آهان راستی یه دعوت دارم برای خوانندگی از یه استاد موسیقی!!!فکر کن!!!من و خوانندگی!!!آخرین چیزیه که ممکن بود توی دنیا بهش فکر کنم.یعنی راستش هیچ وقت بهش فکر هم نکرده بودم.قبلا یکی از دوستهام که خودش میخونه، با شنیدن زمزمه هام گفته بود برم پیش استادش و تست بدم.توی مسافرت در حال برگشت که بودیم هم توی ماشین زمزمه میکردم و اون دوستم که همراهمون بود هم همین رو گفت.چند روز پیش هم استاد موسیقی دوستم رو دیدم و با شنیدن زمزمه هام گفت حتما بیا و تست بده.بهش گفتم من نفس ندارم، بعدش هم صدام قشنگ نیست برای خوانندگی.حرفم رو قبول نکرد.حالا قراره امتحانام که تموم شد و سرم خلوت شد برم تست صدا بدم!!!فکر کن چه معجونی از آب دربیاد معماری، مترجمی زبان، عشق آشپزی و شیرینی پزی و خوانندگی!!!
آهنگهایی که زمزمه میکردم هم
این و
این بودن که باعث شدن استعداد نهفتهم!!!شکفته بشه و کشف بشه!!!یعنی در حقیقت این دوتا آهنگهایی هستن که این روزها همش ورد زبونم هستن و هی دارم زیرلب و یا بلند بلند میخونمشون.
پ.ن:علی جان ایمیلت رو امروز خوندم.کلی به جا بود و به دلم نشست.خواستم ازت تشکر کنم و بگم جوابت رو میدم.فعلا این رو به حساب تشکر بذار تا برات مفصل جواب بنویسم!!!
راستی اونهایی که ایمیل جیمیلشون رو گذاشته بودن براشون دعوتنامه فرستادم.چرا چک نمی کنین ایمیلتون رو؟هنوز دعوتنامه هاتون رو باز نکردین هااا.من میبینم کی رفته توی اون وبلاگ و کی نرفته!!!
Labels: رزی می گوید
Raana
من جیمیلمو فرستاده بودم ولی ..
مهم نیست
دوباره باید دعوتنامه بفرستی
hima.mn@gmail.com
به نظر من شما معماری و مترجمی و آشپزی و شیرینی و خوانندگی رو بذار کنار و بنویس . این نظر منه ...
علتش هم اینه که من از بی خوابی داشتم تو وبلاگها چرخ میزدم که همینجوری با بلاگ شما برخورد کردم. خط اول و دوم و همینجوری ... رفتم تا پایین . نفهمیدم چرا اینقدر جذب قلمتون شدم .
خلاصه اگه این دوتا لینکی که گذاشتی صدای خودته اصلا تو فکر خوانندگی نرو ... (خیلی شبیه صدای هایده بود )
وقتت به خیر.
من بازم نوشته هاتو میخونم.
اگرهم دوست داشتی یه سر به ما بزن
http://ma-farhadi.blogfa.com/
دمت گرم
mhsaaaa@gmail.com