نمی دونم اولین بار کی بود که گفت ما به خرداد پر حادثه عادت داریم.ولی هر کی که بوده میخوام برم و پیداش کنم و ازش بپرسم انگار تو یه چیزهایی میدونستی که این رو گفتی...بگو تهش چی میشه؟آخرش چی میشه؟چقدر بلا و مصیبت؟چقدر؟!
این همه بلا و مصیبت توی یه ماه...چقدر این خرداد کش اومده...هنوز هشت روز دیگه تا آخرش مونده...به خیر بگذره...
به قول یکی از وبلاگها، دیه باید توی ماه خرداد دو برابر بشه، خرداد الحرام...
ما ها بی غیرت نشدیم، سوختیم...هممون سوختیم که دیگه هیچ چیزی رو حس نمی کنیم...سوختیم و جزغاله شدیم برادر من...سوختگی از نوع درجه سه و حتی فراتر از اون...
فرهاد اگر این روزها زنده بود به جای جمعه ها خون جای بارون می چکه می خوند:خرداد ها خون جای بارون می چکه...
Labels: رزی تلخ می شود
البته خوشبختانه 8 روز ازش مونده نه هجده روز...