رزسفید
روزمره گیهای من
Monday, June 13, 2011
Gemini-8
نمی دونم اولین بار کی بود که گفت ما به خرداد پر حادثه عادت داریم.ولی هر کی که بوده میخوام برم و پیداش کنم و ازش بپرسم انگار تو یه چیزهایی میدونستی که این رو گفتی...بگو تهش چی میشه؟آخرش چی میشه؟چقدر بلا و مصیبت؟چقدر؟!
این همه بلا و مصیبت توی یه ماه...چقدر این خرداد کش اومده...هنوز هشت روز دیگه تا آخرش مونده...به خیر بگذره...
به قول یکی از وبلاگها، دیه باید توی ماه خرداد دو برابر بشه، خرداد الحرام...
ما ها بی غیرت نشدیم، سوختیم...هممون سوختیم که دیگه هیچ چیزی رو حس نمی کنیم...سوختیم و جزغاله شدیم برادر من...سوختگی از نوع درجه سه و حتی فراتر از اون...
فرهاد اگر این روزها زنده بود به جای جمعه ها خون جای بارون می چکه می خوند:خرداد ها خون جای بارون می چکه...

Labels:

2 Comments:
Anonymous مستانه said...
نفس آدم تنگ می شه توی خرداد...

البته خوشبختانه 8 روز ازش مونده نه هجده روز...

Blogger اقلیما said...
اين جمله صك مصرع از يكي شعرهاي فاطمه شمس بايد باشه. همسر محمدرضا جلايي پور.